دکستر (به انگلیسی: Dexter) نام یک مجموعه تلویزیونی درام ساخته شده توسط شبکه شوتایم است. این مجموعه براساس رمان دکستر رویای تاریک بین اثر جف لیندزی ساخته و در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ در قالب هشت فصل از این شبکه پخش شدهاست. نویسنده تلویزیونی آن جمیز منوس جونیور برنده جایزه امی است. داستان مجموعه درباره آدمکشی زنجیرهای به نام دکستر مورگان است که برای بخش جنایی پلیس میامی به عنوان کارشناس تحلیل آثار خون کار میکند.
دکستر تحسین بسیاری از منتقدین را به همراه داشت و برنده جوایز متعدد از جمله دو جایزه امی در سال ۲۰۱۰ و دو جایز گلدن گلوب در همین سال شد.
داستان
نوشتار اصلی: فهرست قسمتهای دکستر
هر فصل از مجموعه تلویزیونی دکستر مشتمل بر داستانی که برای دکستر مورگان، تحلیلگر آثار خون پلیس جنایی ناحیه شهری میامی، که در خفا یک قاتل زنجیرهای است، اتفاق میافتد. دکستر که زندگی دوگانه و چهره محبوبی بین دوستان، همکاران و بستگان خود دارد، در پی ضربه روحی ناشی از قتل فجیع مادرش در دوران خردسالی، نیازی و اعتیادی به قتل دیگران پیدا کرده است. هری مورگان، افسر پلیس جنایی و پدرخوانده دکستر که از کودکی متوجه مشکل روحی وی شده است سعی کرده است که تحت تعالیم خود، دکستر را به گونهای پرورش دهد که نیاز روحی خود به قتل را متوجه مجرمین گریخته از چنگ قانون سازد. هری به او کدی را آموزش میدهد که بر اساس آن دکستر افرادی را که شایسته مرگ هستند پیدا میکند و آنها را به سزای اعمالشان میرساند. دکستر روش خاصی را برای زندگی خود برگزیده و همزمان با تعقیب و شکار قاتلین با مراسمی خاص، بوسیله تظاهر چهره مقبولی را از خود در بین نزدیکان خود به نمایش گذاشته است. اما زندگی دوگانه وی چالشهایی را برای او ایجاد میکند که دستمایه فصول متعدد این مجموعه تلویزیونی شدهاست.
فصل اول
خطر لوثشدن: آنچه در زیر میآید ممکن است قضیه یا پایان ماجرا را لو دهد!
پخش فصل اول سریال دکستر از ۱ اکتبر ۲۰۰۶ از شبکه شوتایم آغاز شد. دکستر مورگان، قاتلی زنجیرهای است که در میامی در ورای چهره مقبول خود، از موقعیت شغلی خود به عنوان یک کارشناس جرمشناسی در زمینه تحلیل آثار خون استفاده کرده و به شکار قاتلین گریخته از چنگال قانون میپردازد. آموختههای هری پدرخوانده دکستر که از آنها بعنوان کدهای هری یاد میشود به دکستر کمک میکند که هیچ اثری از قتلهای خود بجای نگذارد و به دور از تعقیب پلیس به شکار خود ادامه دهد. در این حین ظهور یک قاتل زنجیرهای دیگر در میامی مشهور به قاتل کامیون یخچالدار زندگی آرام دکستر را به هم میریزد. قاتل کامیون یخچالدار که گویی از جزئیات زندگی دکستر مطلع است با قرار دادن نشانههایی در صحنههای قتل سعی دارد که پیامی را به وی انتقال دهد. تعقیب قاتل کامیون یخچالدار برای دکستر علاوه بر کمک به دبرا، خواهرخوانده دکستر، برای تثبیت موقعیت شغلیاش، مزیت دیگری نیز دارد. دکستر با کنکاش در نشانههایی که قاتل کامیون یخچالدار برای وی گذاشته است زوایای تاریکی از گذشتهاش را بازشناسی میکند و پی به هویت واقعی خویش و علت تمایلش به آدمکشی را در میابد. خودشناسی دکستر در روابطش با ریتا بنت، دوست دخترش نیز به او کمک میکند. سرانجام چهره واقعی قاتل کامیون یخچالدار از زندگی دبرا سر در میآورد. برایان موزر با نام مستعار رودی کوپر، اورتوپد و دوست پسر دبرا قاتل کامیون یخچالدار است که با ربودن دبرا و کشاندن دکستر به صحنهای تدارک یافته برای قتل وی، به او یادآوری میکند که وی برادر تنی اوست و به همراه دکستر از کانتینری که محل قتل لورا موزر، مادر دکستر و برایان، توسط معامله گران مواد مخدر بوده است سفر خود را به دنیای تاریکی شروع کردهاست. سرانجام دکستر با کشتن برایان، دبرا را آزاد میکند. اگرچه جیمز دوکز، یکی از همکاران دکستر در پلیس جنایی و ریتا هرکدام به دلایلی به دکستر ظنین باقی میمانند.
فصل دوم
در این فصل دکستر با مسائل مختلفی دست و پنجه نرم میکند. از سویی جیمز دوکز به زندگی خصوصی او سرک میکشد و او را تعقیب میکند. از سویی دیگر ریتا کمکم به او مشکوک میشود و او را به یک کمپ ترک اعتیاد میبرد. از سویی دیگر او در قتلها با مشکل مواجه میشود و چند نفر از قربانیان را نمیکشد و در نهایت پیدا شدن اجساد در رودخانه باعث میشود بسیج گستردهای برای یافتن او آغاز شود. دکستر در کمپ ترک اعتیاد با دختری به نام لایلا آشنا میشود و به حقایقی در مورد پدر و مادرش نیز دست مییابد. سرانجام جیمز با خوش شانسی دکستر به عنوان قاتل زنجیرهای شناخته میشود. دکستر در قتل او مردد است اما لایلا این کار را به عشق دکستر انجام میدهد. در انتهای فصل دکستر لایلا را میکشد از آنجایی که او با کد هری مطابقت دارد و به کنار ریتا باز میگردد.
فصل سوم
در این فصل دکستر با فردی به نام میگوئل پرادو آشنا میشود. آشنایی این دو در پی قتل تصادفی برادر میگوئل توسط دکستر روی میدهد. میگوئل که دادستان شهر است، سعی دارد به نحوی دکستر را تحت نفوذ خود قرار دهد. اما تردید دکستر متوجه میشود غرایض شخصی هم در رفتار میگوئل موثر است. دکستر که سرانجام دوستی پیدا کرده که به او احساس نزدیکی میدهد حالا با احساسات متضادی رو به رو میشود. از سویی دیگر ریتا که از دکستر باردار شده تصمیم میگیرد فرزند خود را نگه دارد و سرانجام دکستر از او تقاضای ازدواج میکند. دبرا مورگان که در تمام فصلها معشوقهاش تو زرد! از آب در میآمد (در فصل اول یک قاتل زنجیرهای بود و در فصل دوم یک پلیس مسن که او را رها کرد) کمکم با یک جاسوس اداره پلیس روابطی عاطفی برقرار میکند. در پایان فصل دو دکستر قبل از ازدواج با ریتا مشکلات را حل میکند اما حالا یک مشکل دیگر در حال روییدن است. دبرا سعی میکند از گذشته پدرش با خبر شود....
فصل چهارم
دکستر صاحب فرزندی بنام هریسون میگردد و به همراه ریتا در خانهای در حومه شهر ساکن است و مشغول دست پنجه نرم کردن با مشکلات زندگی زناشویی میباشد. بدنبال وقوع قتل یک زن در وان حمام، فرانک لاندی که اکنون بازنشست شده، در جستجوی قاتلی زنجیرهای که او را ترینیتی یا قاتل سهگانه نام گذاری کردهاست وارد میامی میشود. لاندی متوجه شدهاست که ترینیتی سالهاست که در شهرهای مختلف سه نفر را با مشخصات خاص و فواصل زمانی مشخص به قتل میرساند.
ورود لاندی به میامی چالشی عاطفی را برای دبرا مورگان که درگیر رابطهای با آنتون میباشد، ایجاد میکند. سر انجام دبرا با فرانک لاندی برای پیدا کردن ترینیتی همراه میشود. آنها با تعقیب مسیر قتلهای مشابه ترینیتی در سی سال پیش، مکان و زمان قتل بعدی او را پیش بینی میکنند. اما شب قبل از تعقیب ترینتی، دبرا و لاندی که روابط پیشین خود را احیا کردهاند توسط مهاجمی ناشناس مورد حمله قرار میگیرند. دبرا مجروح میشود و لاندی به قتل میرسد. پلیس جنایی در مورد این حمله به چند سارق مسلح موسوم به قاتلین تعطیلات مشکوک است. اما دکستر، ترینیتی را عامل انجام این تهاجم میداند.
دکستر با جمعآوری پروندههای لاندی و حضور در محل پیشبینی شده توسط دبرا و لاندی، موفق به شناسایی و تعقیب ترینیتی میشود. اما بزودی در مییابد که بر خلاف انتظار او ترینیتی، شخصی به نام آرتور میچل است که چهره آراسته و موفقی در جامعه و خانوادهاش دارد. موفقیت آرتور در پنهان کردن چهره واقعی خود از خانواده و مقبولیت عمومی وی، دکستر را که در روابط خانوادگی خود دچار مشکل شده تشویق به برقراری ارتباط و کشف رمز موفقیت آرتور میکند.
بزودی دکستر که خود را با نام مستعار کایل باتلر به آرتور میچل معرفی کردهاست، در مییابد که آرتور از برنامههای خیریه ساخت مسکن برای بیخانمانها بعنوان پوششی برای انجام روسومات جنایات خویش بهره میبرد. درسهای آرتور موجب نجات دکستر از مشکلات خانوادگی و روابطش با ریتا میشود. این مسئله او را تشویق میکنه که درسهای بیشتری از آرتور بیاموزد و به همین دلیل قتل وی را به تاخیر میاندازد. در همین زمان لاگوئرتا و باتیستا که درگیر یک رابطه عاطفی شدهاند، موفق به شناسایی و دستگیری نیکی والد، یکی از قاتلین تعطیلات میشود که پیش از دستگیری دوست پسر و شریک جرم خود، جانی رز را به قتل رساندهاست. البته انتشار خبر بیماری مقاربتی جانی رز توسط کریستین، خبرنگان سمجی که با کوئین رابطه برقرار کرده در بروز اختلاف بین نیکی و جانی موثر بودهاست.. نیکی به قتل فرانک لاندی اعتراف نمیکند و این موضوع دبرا را متقاعد میکند که لاندی توسط ترینیتی به قتل رسیدهاست.
دکستر که هنوز مایل است چیزهای بیشتری را از آرتور در مورد روابط خانوادگیاش بیاموزد، قتل وی را به تاخیر انداخته و مجازات جاناتان فارو، عکاس معروفی را که مظنون به قتل چند دختر مهاجر جوان است در دستور کار قرار میدهد. اما پس از کشتن فارو متوجه میشود که قتلها کار دستیار او بوده و این اشتباه باعث بروز احساس ندامت در دکستر میشود. در این زمان دبرا موفق میشود که لاگوئرتا را در مورد تحقیق پیرامون ترینیتی متقاعد سازد. دکستر در میابد که آرتور میچل قصد سفری به تمپا را دارد و او را در این سفر همراهی میکند تا در فرصت مقتضی او را به قتل برساند. آرتور که قصد خودکشی دارد، راز مرگ اعضای خانوادهش را برای دکستر بازگو میکند. اما در آخرین لحظه دکستر مانع از خودکشی او میشود.
در ادامه داستان دکستر به بطن خانواده آرتور میچل نفوذ میکند و متوجه میشود که روابط این خانواده، آنچنان که به نظر میرسد صمیمانه نیست. جوآنا، پسر آرتور چالشی جدی با پدر خود دارد و دختر خانواده هم قصد دارد که از خانه و رفتار روانپریش آرتور فرار کند. دکستر تصمیم به مداخله میگیرد و در روز عید شکرگزاری به خانه آرتور میچل میرود. همزمان الیوت، همسایه دکستر که به همراه ریتا مشغول تدارک شام روز عید شکرگزاری است سعی میکند که با ریتا رابطه عاطفی برقرار کند. اما ماسوکا که به همراه دبرا به مراسم دعوت شده تصادفاً متوجه این موضوع میشود. از سوی دیگر دبرا متوجه میشود که کریستین، دوست دختر خبرنگار کوئین، جزئیات بیشتری از حادثه تیراندازی به او و لاندی را میداند و به وی مظنون میشود. در این زمان رابطه آرتور و خانوادهاش به تنش میانجامد و در نهایت دکستر برخوردی خشونت آمیز با آرتور میکند و خانه او را ترک میکند و به خانهاش باز میگردد. و آرتور هم به ملاقات دختر دیگرش که همان کریستین است میرود.
دکستر که اکنون هیولای درون خود را به آرتور نشان دادهاست مصمم میشود که کار آرتور را یکسره سازد و او را تا یک مرکز بازیهای کودکان تعقیب میکند. اما در نهایت تعجب مشاهده میکند که آرتور یک پسر بچه نوجوان به نام اسکات را میرباید. سپس در مییابد که برخلاف پیش بینی لاندی، چرخه قتلهای آرتور با قتل یک پسر نوجوان که تمثیلی از نوجوانی خود آرتور است شروع میشود. پس تصمیم میگیرد که آرتور را پیدا کرده و پسر ربوده شده را سالم به خانوادهاش بازگرداند. همزمان دبرا، کریستین را به بهانه انجام یک مصاحبه بازجویی میکند و ظن او و باتیستا نسبت به کریستین تشدید میشود. کریستین که متوجه ظن دبرا به خود شدهاست سراسیمه سعی میکند با آرتور، پدرش تماس بگیرد. دبرا نیز با متقاعد کردن کوئین، مسواک کریستین را جهت انجام آزمایش دیانای پیش ماسوکا میبرد. با انجام این آزمایش مشخص میشود که کریستین و ترینیتی رابطه خانوادگی دارند. کریستین با آرتور ملاقات میکند پیش پدرش اعتراف میکند که از راز قتلهای او مطلع بوده و با هدف محافظت از آرتور، با کوئین رابطه برقرار کرده، لاندی را به قتل رسانده و دبرا را زخمی کردهاست. آرتور به کریستین وعده فرار میدهد. اما جستجوی دکستر جهت یافتن اسکات ربوده شده به نتیجه میرسد و درست پیش از مدفون شدن پسرک در بتن توسط آرتور او را نجات میدهد. آرتور متواری میشود و کریستین توسط دبرا و باتیستا و در حضور کوئین بازداشت میگردد.
کریستین در بازجویها حاضر به اعتراف نمیشود. از سوی دیگر آرتور که از انگیزه دکستر برای تعقیب کردنش بیخبر است با دکستر تماس میگیرد و دکستر از او تقاضای پول میکند. در همین حال کاپیتان ماتئوس، رئیس دپارتمان جنایی پلیس میامی متوجه میشود که روابط رومانتیک باتیستا و لاگوئرتا علیرغم تعهدات رسمی آنها همچنان ادامه دارد و تصمیم به اخراج این دو میگیرد. دکستر که متوجه شدهاست تحقیقات دبرا در مورد ترینیتی در حال نزدیک شدن به آرتور میچل است، یکی از مظنونین مورد توجه لاندی را به نام استن باودری بجای او جا میزند تا فرصت بیشتری برای کشتن آرتور پیدا کند. اما آرتور که بدنبال انتقام گیری از دکستر است و او را با نام کایل باتلر میشناسد سعی در تعقیب تمام «کایل باتلر» های شهر میامی دارد و در جریان این تعقیب یکنفر را با همین نام به قتل میرساند. این موضوع موجب اضطراب بیشتر دکستر میشود که میداند کایل باتلر به جای او به قتل رسیده. ریتا نیز که از لغزش لحظهای خود در مواجهه با الیوت ناراحت است موضوع را با دکستر در میان میگذارد. ریتا اگرچه در ابتدا از عدم واکنش دکستر به این مسئله متعجب میشود اما از تنبیه الیوت توسط دکستر خشنود میشود. لاگوئرتا و باتیستا نیز برای گریز از تهدیدات ماتئوس تصمیم به ازدواج میگیرند و دکستر بعنوان شاهد ازدواج در مراسم مختصر آنها حضور مییابد. کریستین آزاد میشود تا با تعقیب و کنترل وی بتوانند ترینیتی را دستگیر کنند. اما آرتور وی را از خود میراند و او که پدرش به شدت دلسرد شده، پس از اعتراف به قتل لاندی در حضور دبرا، خودکشی میکند. در سوی دیگر آرتور با فریب دکستر او را تعقیب میکند و در ساختمان پلیس جنایی با او ملاقات میکند و به هویت واقعی دکستر پی میبرد.
آرتور از دکستر میخواهد که از سر راه او کنار رود و کاری با او نداشته باشد. اما دکستر آرتور را تعقیب میکند و در هنگام خروج وی از یک بانک او را بیهوش میکند. ولی در پی یک درگیری کوچک توسط پلیس بازداشت میشود و موفق یه قتل آرتور نمیشود. در این زمان دبرا از طریق یکی از خبرچینهای سابق پدرش هری، به راز هویت مادر دکستر و نسبت برادری او با برایان موزر یا همان قاتل کامیون یخی پی میبرد. همزمان لاگورتا و همکارانش متوجه ارتباط پسر بچههای ربوده شده با چرخه قتلهای ترینیتی میشوند و از طریق اسکات به برنامههای ساخت خانه برای بیخانمانها و در نهایت به هویت واقعی قاتل سهگانه یا ترینیتی هدایت میشوند. دکستر که احساس خطر میکند، ریتا را متقاعد میکند که به سفری به شهر کیز برود و آستر و کدی را به دیزنیلند میفرستد تا غائله آرتور میچل فروکش کند. پس از رفتن اعضای خانواده دکستر جهت یافتن یافتن سرنخی از آرتور به خانه او میرود. اما همزمان پلیس جنایی و گارد مسلح وارد خانه آرتور میشوند و دکستر خود را از مهلکه خارج میکند.
سرانجام دکستر موفق میشود آرتور را که سوار بر یک فورد موستانگ در حال پرسه زدن در جادههای اطراف شهر میباشد بیابد و اسیر کند. پیش از قتل آرتور مکالمهای مرموز بین دکستر و آرتور رد و بدل میشود و دکستر با استفاده از چکشی که آرتور از آن بعنوان آلت قتاله استفاده کرده بود، وی را به قتل میرساند. در حین معدوم کردن جسد آرتور دکستر به ایجاد تحول در زندگی خود و کنار گذاردن اعمال ناشایست خود فکر میکند. پس از بازگشت به خانه دکستر پیام تلفنی ریتا را دریافت میکند که حاکی از مراجعت وی به خانه جهت به همراه بردن کارت شناسایی جاگذاشته شده خود است. اما از شنیدن صدای گریه هریسون دکستر متوجه میشود که ریتا پس از مراجعت به خانه هرگز آنجا را ترک نکرده. در صحنه تراژیک پایان فصل چهارم، دکستر ریتا را کشته شده در وان حمام و هریسون را (همچون کودکی خود) رها شده در خون مادر مییابد.
فصل پنجم
نمایش این فصل از تاریخ ۲۶ سپتامبر سال ۲۰۱۰ (۵ مهر ۱۳۸۹) آغاز شدهاست. اپیزود آغازین این فصل نمایش دهنده چالشهای دکستر پس از مرگ ریتاست. پلیس به خانه دکستر سرگشته وارد میشود. لاگوئرتا تحقیق درباره قتل ریتا را به مامورین اف بی آی واگذار میکند که مایلند بلافاصله با دکستر مصاحبهای انجام دهند. دکستر به همراه هریسون به آپارتمان سابق دکستر که اکنون دبرا در آن ساکن است میروند. کوئین که از قبل درگیرهایی جزئی با دکستر داشتهاست، در مورد قتل ریتا به دکستر مظنون است. دبرا تلاش میکند در برپایی مراسم سوگواری و سایر کارها به دکستر کمک کند. او به همراه کوئین به خانه دکستر میروند تا آنجا را از آثار مرگ ریتا پاکسازی کنند. اگر چه در یک حالت نا متعادل روانی با کوئین رابطه برقرار میکند. پس از صحبت کوئین با الیوت، همسایه ریتا، ظن کوئین به دکستر بیشتر میشود و این شک را با لاگوترتا نیز در میان میگذارد. از سوی دیگر دکستر سعی میکند به آستر و کدی که از پارک دیسنی لند بازگشتهاند، خبر مرگ مادرشان را اطلاع دهد. اما با واکنش خشمگینانه آستر مواجه میشود که او را مقصر مرگ مادرشان میداند. در پی این موضوع و مرور خاطرات گذشته با ریتا، دکستر تصمیم به ترک خانواده و واگذاری سرپرستی هریسون به دبرا میگیرد. زیرا میپندارد که ممکن است در آینده موجب رسیدن آسیبهای بیشتری به آنها شود. به همین دلیل بدون انجام مصاحبه از پیش مقرر شده با اف بی آی و با از بین بردن مدارک و متعلقاتش سوار بر قایقش میشود تا میامی را ترک کند. اما در پی درگیری لفظی با یک مرد شرور او را به قتل میرساند و در پی یک فروپاشی عصبی، در ضمیر ناخودآگاهش با هری صحبت میکند و تصمیم با بازگشت میگیرد. سرانجام دکستر در زمانیکه همه دوستان و بستگانش منتظر ورود وی برای تدفین دبرا بودند باز میگردد و سخنرانی یادبود ریتا را به انجام میرساند.
در اپیزود دوم فصل پنجم دکستر از یک سو در تلاش برای بازگرداندان وضعیت خانوادهاش خود به حالت عادیست و از سوی دیگر سعی میکند که تمایلات تاریک خود را کنترل کند. دبرا نیز در تلاش برای کمک به دکستر آپارتمان خود را با دکستر و بچهها تسهیم میکند. اگرچه آستر همچنان از مرگ مادرشان ناراضیست و دکستر نیز سعی دارد که مکان جدیدی را برای زندگی پیدا کند. دکستر به مصاحبه با مامورین اف بی آی میرود و متوجه میشود که آنان به دنبال کشف علت قتل ریتا توسط آرتور میچل هستند و به او مظنون نیستند و تنها سرنخ آنها برای ادامه تحقیقات کایل باتلر است. پس از آن دکستر برای اسباب کشی از منزل سابقش کامیونی را اجاره میکند، اما در کانتینر آن آثار خون پیدا میکند و با پیگیری موضوع به بوید فاولر، کارگر جمعآوری کننده حیوانات مرده دپارتمان بهداشت میامی میرسد.
لومن دختری که مدتها تحت شکنجه و تجاوز توسط جوردن چیس و دوستانش قرار گرفته بود بطور اتفاقی توسط دکستر نجات پیدامیکند و در پایان دکستر و لومن موفق میشوند جوردن چیس و همکارنش را بقتل برسانند. دکستر در انتها عاشق لومن شد، چراکه کسی رو پیدا کرده بود که اون رو همونجوری که بود پذیرفته بود، اما لومن که مسافر تاریکی او محو شده بود دکستر رو ترک کرد. دکستر با وجود اینکه از کوئین خوشش نمیآید اما به خاطر دبرا در شناسایی خون روی کفش کوئین او را نجات میدهد و مانع زندانی شدن اش میشود.
فصل ششم
دکستر همچنان به قتلهای خود ادامه میدهد. او عاقبت توانسته از درد و رنج مرگ ریتا سربلند کرده و همراه با پسرش هریسون روزگار را به آرامی سپری کند. اما با پیدا شدن سرو کله قاتل قیامت داستان جدید دکستر آغاز میشود. آدمکشی که میخواهد قیامت را جلو بیندازد و شاهد پایان دنیا باشد. این فصل به موضوع ایمان و اعتقادات قلبی شخصیتها میپردازد. دکستر... همه دوستان و البته دشمنان و از همه مهمتر دبرا که متوجه احساسات جدیدی در خود نسبت به دکستر میشود.
این فصل به نسبت فصول گذشته از جذابیت کمتری برخوردار است اما بیگمان نقطه عطف این فصل از سریال که میتوان گفت کل سریال رو از ابتدا تحت تاثیر خود خواهد داد قتل تراویس بدست دکستر در حضور دبرا است که با لحظهای فکر کردن دبرا میتواند متوجه شود قصاب بندرگاه چه کسی بوده است و آن همه قتل را چه کسی انجام داده است. در پوستر این سریال برای فصل هفتم هم به همین موضوع اشاره شده "She Saw , He Saw" عکسالعمل دبرا چیست؟ آیا دکستر را بازداشت میکند؟ آیا با او رابطه جنسی برقرار میکند؟ آیا دکستر به قتلهایش ادامه میدهد؟
فصل هفتم
در این فصل دبرا مرگان، خواهر دکستر به ماهیت واقعی دکستر مرگان آگاهی مییابد و سیر اتفاقات این فصل باعث میگردد. دبرا تا حدی نیمه پنهان زندگی دکستر را درک نموده و سعی در درمان آن میکند همچنین دکستر متوجه میشود دبرابه عنوان یک برادر دکستر را دوست ندارد و عاشق او به عنوان یک فرد عادی است در ابتدای این فصل مایک اندرسون یکی از همکاران دکستر در اداره پلیس واحد قتل میامی توسط ویکتور که عضو انجمن برادری کاشا که یک گروه مافیایی اوکراینی است کشته میشود و دکستر قاتل را در فرودگاه به دام میندازد و میکشد اما ایزاک یکی از اعضای بلند مرتبه انجمن برادری کاشا برای انتقام به میامی می اید تا دکستر را بکشد دکستر سعی میکند با پاپوش دوختن به اتهام قتل او را از سر راه بردارد ولی موفق نمیشود.
سپس دکستر با هانا دختر زیبایی که قاتل است اشنا میشود وقصد کشتن او را میکند نقش هانا را یوون استراهوفسکی بازیگر استرالیایی ایفا میکند. دکستر هانا را در به شام دعوت میکند سپس او را بی هوش میکند وقصد کشتن او را دارد ولی از انجام این کار منصرف میشود ودست وپای اورا ازاد میکند وبا هانا رابطه جنسی بر قرار میکند وعاشق او میشود وقتی ایزاک که چندین بار سعی در کشتن دکستر داشته ولی موفق نبوده به او پیشنهاد میدهد که دونفر دشمن او را در مقابل جان خودا برای او بکشد ولی دکستر نمیپذیرد اما ایزاک هانا را گروگان گرفته ودکستر که هنوز عاشق هانا ست هر دو دمن ایزاک را میکشد اما در پایان ایزاک توسط گلوله یکی از دشمنان در حال مرگش کشته میشودهانا نیز نگهبان خو را کشته وخود زخمی میشود دبرا که از موضوع مطلع شده هانا را زخمی پیدا مکند واورا به بیمارستان میبرد دبرا از رابطهٔ انها مطلع میشود از دکستر میخواهد که به رابطه اش با هانا پایان دهد ولی دکستر نمیپذیرد سپس دبرا به تهید کردن هانا یپردازد هانا که دبرا را مانعی برای رابطه خود ودکستر میبیند تلاش میکند با مسموم کردن دبرا او را از سر راه بردارد اما موفق نمیشود و دکستر پی به ماجرا میبرد ورابطه اش با هانا خاتمه میبخشد واو ر ا تحویل پلیس میدهد اما هانا با ظاهر سازی مریض بودن از بیمارستان فرار میکند ماریا لاگوئرتا که به دکستر مشکوک شده یکی از قاتلین مادر دکستر را از زندان ازاد میکند تا دکستر را به دام بیندازد دکستر که متوجه ازاد شدن قاتل مادرش میشود سعی در کشتن او میکند ولی او فرار میکند سپس دکستر محل اختفای او را مییابد و سعی در کشتن او میکند که ماریا لاگوئرتا سر میرسد ودکستر متوجه تله وی میشود و لاگوئرتا را بیهوش میکند تا یک صحنه ساختگی قتل برای لاگوئرتا بچیند اما در همان هنگام دبرا از راه میرسد ولاگوئرتا از بی هوشی در میاید انی که بین حفظ راز زندگی دکستر و نابود کردن زندگی ماریا لاگوئرتا ناگزیر به انتخاب میگردد به سمت لاگوئرتا شلیک میکند و او را به قتل میرساند.
فصل هشتم
در این فصل خالق واقعی شخصیت دکستر و تدوین کننده کد هری به نام اولین وگل معرفی میشود. یک قاتل که قسمتی از مغز را برداشته پیدا میشود که وگل از دکستر کمک میخواهد تا او را پیدا و بکشند. دکستر در میابد قربانی یکسری آزمایشات مرموز وگل شده است تا اینکه دبرا مرگان که هنوز نتوانسته است با شخصیت واقعی برادرش کنار بیاید از کار استفا و یک کارآگاه خصوصی میشودو در حین یکی از کارهایش یک قاتل را میکشد وقتی دکستر خونها را آزمایش میکند میفهمد کار دبرا بوده و این موضوع را از همه مخفی نگه میدارد. دبرا پیش کویین رفته و به قتل لاگوئرتا اعتراف میکند اما کویین که حرف او را باور نکرده به دکستر زنگ میزند و او دبرا را از ایستگاه خارج میکند.
وگل به دبرا کمک میکند تا با واقعیت روبرو شود که دبرا متوجه میشود هری به خاطر دکستر خودش را کشته بنابراین تصمیم میگیرد خودش و دکستر را غرق کند که در آخرین لحظات دکستر را نجات میدهد. دکتر وگل توسط قاتل مغزی دزدیده میشود که دبرا و دکستر با کمک هم وگل را پیدا و قاتل را میکشند و دبرا در حال پذیرفتن دکستر است. وگل توسط پسرش که جراح مغز واقعی است کشته میشود. دکستر پسر وگل را به کمک دبرا بهوش کرده ولی او را نمیکشد و میخواهد سکسون را توسط پلیس و صندلی الکتریکی بکشد. به همین منظور به دبرا میگوید که او را دستگیر کرده و تحویل پلیس دهد ولی سکسون دبرا را با تیر زده و زخمی میکند در نهایت دبرا به کما رفته و راه بازگشتی ندارد و دکستر او را خلاص کرده و به اعماق دریاها میفرستد. دکستر بعد از کشتن سکسون به دور از هانا و هریسون به طوفان میزند و خودش را میکشد.
شخصیتها
فهرست شخصیتهای مجموعه دکستر
مایکل سی هال در نقش دکستر مورگان نقش اصلی سریال حضور دارد. سه بازیگر دیگر، کودکی، نوجوانی و جوانی دکستر را بازی میکنند.
جنیفر کارپنتر بازیگر اصلی نقش دبرا مورگان خواهر دکستر در این مجموعه بودهاست.
دبرا مورگان یکی دیگر از کاراکترهای اصلی داستان، و خواهر ناتنی دکستر و دختر هری مورگان است. دبرا که شخصیت جالبی دارد در دپارتمان پلیس میامی همراه دکستر مشغول به کار است اما با این تفاوت که دبرا کاراگاه این دپارتمان است اما دکستر متخصص خون شناسی
لورن ولز: ماریا لاگورتا
دیوید زایاس: آنجل باتیستا
سی اس لی: ماسوکا
جولی بنز: ریتا مورگان
دزموند هرینگتون: جویی کوئین
جوایز
مجموعه تلویزیونی دکستر و بازیگران و تهیه کنندگان آن تا کنون کاندید و دریافت کننده جوایز متعددی بودهاند. از جمله این جوایز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
جوایز دریافت شده
سال ۲۰۰۶
انیستوی فیلم آمریکاییان (AFI) برنده رسمی بهترین برنامه تلویزیونی سال
IGN: بهترین سریال تلویزیونی جدید
IGN: بهترین بازیگر، مایکل سی هال
IGN: بهترین شخصیت تبهکار، قاتل کامیون یخی
IGN: بهترین شخصیت، دکستر مورگان
جایزه ستلایت: بهترین هنرپیشه نقش مکمل زن جولی بنز در نقش ریتا بنت
سال ۲۰۰۷
امی: بهترین تیتراژ
امی: بهترین ویرایش تصویری سریالهای درام
IGN: بهترین خط داستان
IGN: بهترین برنامه تلویزیونی
جایزه ستلایت: بهترین هنرپیشه نقش پشتیبان مرد برای دیوید زایاس در نقش آنجل باتیستا
جایزه ستلایت: بهترین هنرپیشه نقش اول مرد برای مایکل سی هال در نقش دکستر مورگان
جایزه ستلایت: بهترین سریال تلویزیونی درام
جایزه ساترن: بهترین هنرپیشه تلویزیونی برای مایکل سی هال
انجمن منتقدین تلویزیونی: دستآوردهای انفرادی در درام برای مایکل سی هال
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی